سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که در انتخاب برادران، ارزیابی را مقدّم ندارد، فریب خوردگیْ او را به مصاحبت با بدکاران می کشاند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :47
بازدید دیروز :144
کل بازدید :342304
تعداد کل یاداشته ها : 423
103/9/2
2:19 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مسلم فروزان نیا[102]

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

 1) ارزش نماز اول وقت:

آقاى مصباح میگوید: آیت اللهبهجت از مرحوم آقاى قاضى رحمه اللّه نقل میکردند که ایشان میفرمود:

اگرکسى نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرالعن کند! ویا فرمودند:به صورت من تف بیندازد. اول وقت سرّ عظیمی است «حافظوا علی الصّلوات» خود یک نکته ای است غیر از «اقیموا الصلوة» و نماز را بپا دارید؛ و همین که نمازگزار اهتمام داشته باشد و مقیّد باشد که نماز را اوّل وقتبخواند فى حدّ نفسه آثار زیادى دارد، هر چند حضور قلب هم نباشد.

2)نگه داشتن سنّت:

حجةالاسلام والمسلمین قدس ، یکى از شاگردان آیةالله بهجت مى گوید:آقا همیشه سفارش مى کردند براى احیاى شریعت نگذارید سنّتها فراموششود و عرفیّات یا بدعتها جای آن را بگیرد.

روزى فرمودند: مرحوم حاج شیخ مرتضىطالقانى (از استادان اخلاق و علماى بزرگ نجف، که استاد اخلاق آقا نیز بوده است)همراه با عده اى از علما از جمله آیت الله العظمی خوئى به افطار دعوت بودند، وقتىغذا آماده مى شود و همگى سر سفره مى نشینند حاج شیخ مرتضى طالقانى مى فرماید: نمک درسفره نیست و اقدام به تناول غذا نمى کنند. با اینکه بین مجلس افطاریّه تا آشپزخانهبسیار فاصله بوده (و ظاهراً از خانه اى دیگر غذا مى آورده اند). به هرحال مرحومطالقانى دست به غذا دراز نمى کند و دیگران حتى آیت الله خوئى نیز به احترام ایشانغذا شروع نمى کنند و طول مى کشد تا نمک را بیآورند. بعد از ختم جلسه وهنگام رفتن ،آیت الله خوئى خطاب به ایشان مى فرماید: حضرت آقا، اگر شما به این اندازه به ظاهرسنّت مقید هستید که اگر کمى نمک ناول نکنید غذا نمى خورید، پس در این گونه مجالسکمى نمک با خود همراه داشته باشید تا مردم را منتظر نگذارید. آقاى طالقانى فوراً دستبه جیب برده و کیسه کوچکی را درآورده و مى فرماید: با خودم نمک داشتم ولى مى خواستمسنّت اسلامى پیاده شود ومتروک نباشد

3) آقائى و بزرگوارى ائمه علیهم السّلام:

باز آقاى قدس مى گوید: روزى آقادررابطه با بزرگوارى و اغماض ‍ ائمه اطهار -صلوات اللّه علیهم- فرمودند: نزدیکى نجف اشرف ، در محلّ تلاقى دو رودخانه فرات و دجله آبادیى است به نام مصیّبکه مردى شیعه براى زیارت مولاىمتقیان امیرالمؤ منین علیه السّلام از آنجاعبور مى کرد و مردى از اهل سنّت که در سرراه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمداو چون مى دانست وى به زیارت حضرتعلى علیه السّلام مى رود او را مسخره می کرد،حتى یک بار به ساحت مقدس آقا جسارتکرد، و مرد شیعه خیلى نارحت شد. چون خدمت آقا مشرّف شد خیلى بى تابى کرد و ناله زدکه: تو مى دانى این مخالف چه مى کند. آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقافرمود: او بر ما حقّى دارد که هر چه بکند دردنیا نمى توانیم او را کیفر دهیم. شیعهمى گوید عرض کردم: آرى، لابّد به خاطر آن جسارتهایى که او مى کند بر شما حق پیداکرده است؟! حضرت فرمودند: بلکه او روزى در محلّ تلاقى آب فرات و دجله نشسته بود وبه فرات نگاه مى کرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سیّد الشهداعلیه السّلامبه خاطرش افتاد و پیش خود گفت:عمر بن سعد کار خوبى نکرد که اینها را تشنه کشت،خوب بود به آنها آب مى داد بعدهمه را مى کشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم اوریخت، از این جهت بر ما حقّى پیداکرد که نمى توانیم او را جزا بدهیم
آن مردشیعه مى گوید: از خواب بیدار شدم، چون به محلّ برگشتم، سر راه آن سنّى بامنبرخورد کرد و با تمسخر گفت: آقا را دیدى و از طرف ما پیام رساندى؟! مرد شیعه گفت:آرى پیام رساندم و پیامى دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تاآخر تعریف کرد. وقتى رسید به فرمایش امام علیه السّلام که وى به آب نگاهى کردو بهیاد کربلا افتاد و...، مرد سنّى تا شنید سر به زیر افکند و کمى به فکر فرورفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسى نگفته بودم، آقا ازکجا فهمید. بلافاصله گفت: أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلااللّهُ،وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُاللّهِ،وَ أَنَّ عَلِیّاً أَمیرَالْمُؤْمِنینَ وَلِىُّ اللّهِ وَ وَصِىُّرَسُولِ اللّهِ، و شیعه شد.

4) ارزش وضو و طهارت:

باز آقاىقدس مى گوید: روزى چند دقیقه زودتر براى درس به خانه آقارفتم ،دیدم پیرمردى نشسته و آقا به او توجّهى خاص دارد، بعد از دقایقى آقا فرمود: ایشان(آن پیرمرد) هرگز بى وضو نمى خوابد، اگر شبها چندین بار هم بیدار شود بایدحتماً وضو بسازد.

5) شخصیت ممتازآقا شیخ محمد حسین کمپانى:

آیتالله مصباح مى گوید: روزى آقا فرمودند: مرحوم آقا شیخ محمّدحسین طورى بود که اگر کسى به فعالیتهاى علمى اش توجّه مى کرد تصوّر مى کرد در شبانهروز هیچ کارى غیر از مطالعه و تحقیق ندارد، و اگر کسى از برنامه هاى عبادى ایشاناطّلاع پیدامى کرد فکر می کردغیر از عبادت به کاری نمی پردازد.مرحوم آقا شیخمحمد حسین مى گفت: من سیزده سال در درس ‍ مرحوم آخوند خراسانى، صاحب کفایه شرکت مىکردم، درطول این سیزده سال یک شب موفق نشدم که در درس ایشان حضور پیدا کنم (وظاهراًدرسشان را شبها ایراد مى فرمودند) آن یک شب نیز به زیارت کاظمین مشرّف شدهبودم ودر هنگام برگشتن مشکلى پیش ‍ آمد که به موقع نرسیدم، در بین راه که مى آمدمحدس می زدم که امشب چه مطالبی را بیان خواهند کرد. پیشاپیش آنها را نوشتم، بهنجف که رسیدم و با دوستان صحبت کردم دیدم تقریباً همه مطالبى که بیان فرموده بودندچیزهایى بوده که من پیشاپیش حدس ‍ زده و نوشته بودم ، و تقریباً نوشته هاى من چیزىاز درس کم نداشت.
ایشان با اینکه چنین موقعیّت علمى داشتند و درس استاد راپیشاپیش مى توانستند حدس بزنند و بنویسند، در عین حال مقید بودند که حتى یک شب درس استاد از او فوت نشود.
در کنار این فعالیتهاى علمى آن قدر مقیّد به برنامه هاىعبادتى بودند، که هر کس اینهارا مى دید فکر مى کرد که اصلاً به هیچ چیز غیر ازعبادت نمى رسد، هر روز زیارت عاشورا و هر روز نماز جعفر طیّار از برنامه هاى عادىایشان بود. روزهاى پنج شنبه،طبق سنّتى که علماى نجف دارند و معمولاً روز پنج شنبهیا جمعه یک روضه هفتگى دارندکه زمینه اى است براى دیدار دوستان و استادان و شاگردانبا همدیگر و توسّلى هم انجام مى گرفت، مرحوم آقا شیخ محمد حسین در این روضه شانمقید بود که خود پاى سماور بنشیند، و خود او همه کفش ها را جفت کند، و در عین حالزبانش مرتّب در حال حرکت بود خیلى تند تند یک چیزى را مى خواندند ما متوجّه نمی شدیمکه این چه ذکرى است که ایشان این قدر در نشستن و برخاستن به گفتن آن مقّید است.بعد یکى از دوستان که خیلى با آقا مانوس بود (مرحوم آقا شیخ على محمدبروجردى رضوان الله علیه) از ایشان سؤ ال کرده بود: آقا، این چه ذکرى است که شمااین قدرتقیّد دارید که حتى بین سلام و احوال پرسى تان آن را ترک نمى کنى؟ ایشانلبخندى زده بود و بعد از تامّلى فرموده بود: خوب است انسان روزى هزار مرتبه إِنّاأَنْزَلْنا بخواند.

6) راضى به رضاى الهی:

حجة الاسلام والمسلمین قدساز شاگردان آقا مى گوید:یک روز از روزهاى درسى کمىزودتر بهخانه آیت الله العظمى بهجت رفتم - زیرا ایشان گاهى از اوقات وقتى شاگردان به درسحاضر مى شدند هر چند یک نفر هم بود به اتاق درس مى آمد و تاهنگام آمدن دیگراناحیاناً جریان و یا حدیث و یا نکته اخلاقى را گوشزد مى کردند -بنده- نیز به طمعمطالب یاد شده قدرى زودتر رفتم . خوشبختانه آقا که صداى یااللّه حقیر را شنید زودتر تشریف آورد،:بعد از احوالپرسی فرمود: در نجف یکى از آقازاده هاى ایرانى که از اهالى همدان و بسیار جوان زیبا وشیک پوش بود و از هر جهت به جمال و خوش اندامى شهرت داشت ، به بیمارى سختى گرفتار واز دو پا فلج شد به گونه اى که با عصا بیرون مى آمد.
من سعى داشتم که با او روبرونشوم ، زیرا فکر مى کردم با وصف حالى که او داشت ،از دیدن من خجالت مى کشد، لذا نمىخواستم غمى بر غمش بیفزایم . یک روز از کوچه بیرون آمدم و دیدم او سر کوچه ایستادهاست و ناخواسته با او رو به رو شدم و با عجله و بدون تاءمل گفتم : حال شما چطور است؟ تا این حرف از دهانم بیرون آمد ناراحت شدم و با خود گفتم که چه حرفى ناسنجیده اىمگرحال او را نمى بینى ! چه نیازى بود از او بپرسى ؟ به هرحال خیلی از خودم بدم آمد، ولى برخلاف انتظار من ، وقتى وى دهان باز کرد مثل اینکه آب یخ روى آتشناراحتى درونم ریخت ، چنان اظهار حمد و ستایش کرد و چنان با نشاط و روحیه ابراز سرورکرد که گویا از هر جهت غرق در نعمت است من با شنیدن صحبتهاى او آرام گرفتم و ناراحتی ام برطرف گردید.

7) ارزش کار خالصانه:

باز آقاى قدس مى گوید: روزى آقا در رابطه باپاداش عمل صالح اگرچه اندک باشد، فرمود: یکى از علماى نجف روزى در مسیر راهشبه فقیرى یک درهم صدقه داد (البته بیشتر از آن نداشت ) شب در خواب دید او را بهباغی مجلّل و داراى قصرى بسیار عالى و زیبا دعوت کرده اند که نظیر آن را کسى ندیدهبود.پرسید این باغ و قصر از آن کیست؟ گفتند: از آن شماست تعجب کرد که من در برابراین همه تشریفات، عملى انجام نداده ام. به او گفتند: تعجّب کردى؟ گفت: آرى.گفتند:تعجّب نکن. این پاداش آن یک درهم شماست. که خالصانه و با حسن عمل انجامگرفته است.

برگی از دفتر آفتاب «شرح حال شیخ السالکین آیت الله بهجت قدس سره»